loading...
مرجع رمان
مناسبت ها

تبلیغات

توجه
admin بازدید : 121 شنبه 28 تیر 1393 نظرات (0)

نام رمان : زوال اطلسی ها

 نویسنده : یاسمین.م کاربر انجمن نودهشتیا

 تعداد صفحات : ۴۹۹

 خلاصه داستان :


گلاره دختر تنها و افسرده ای است… گذشته ی تاریک و بدی دارد. آنقدر سیاه و زشت که سعی دارد فراموشش کند.
بلاخره و همان طور که می خواهد یک اتفاق، زندگیش را عوض می کند و باعث می شود فرشته ی نجات و مرد زندگیش را پیدا کند …
مردی که تنهاست، حتی از گلاره هم تنها تر … اما با تمام تنهایی هایش ، می شود نقطه ی شروعِ جاده ی زیبا و سرسبزی در کویر زندگیِ گلاره.
همه چیز خوب نمی ماند و اتفاقاتی برایش می افتد. اتفاقاتی که گلاره را تا سر حد مرگ می ترساند…
ترسِ از دست دادن دوباره ی همه چیزش…
ترس از تکرارِ مکررات…!
برای نجات دادن زندگیش تنها یک کار می کند؛
اشتبـــــاه!

دانلود در ادامه مطلب

admin بازدید : 108 جمعه 27 تیر 1393 نظرات (0)

نام رمان : بانوی قصه

 نویسنده : beste کاربر انجمن نودهشتیا

 تعداد صفحات : ۵۲۹

 خلاصه داستان :


فریادش تمام اتاق رو گرفت. صداش پیچید و پیچید و پیچید و مثل یه سیلی محکم خورد به گونه ام.
متعجب نگاهش کردم، ناباور. خون توی رگ هام منجمد شده بود. فریادش همراه شد با پرت شدن گلدان بلوری که تکه تکه شد و هر تکه اش با صدا به گوشه ای افتاد. صورتش قرمز بود.
ـ تو … تو چی کار کردی؟ خیانت؟! خیانت به من؟! من چه اشتباهی مرتکب شده بودم؟
سرش رو خم کرد. مرد عصبانی رو به روی من حالا سرش رو خم کرده بود و سعی داشت اشکی که داشت از چشماش می ریخت رو پس بزنه.
ـ جز عاشقت بودن، جز پرستیدنت؟
این جمله رو گفت و به سمتم حمله کرد.

برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید

admin بازدید : 25 جمعه 27 تیر 1393 نظرات (0)

نام رمان : عروسک جون

 نویسنده : لیلین کاربر انجمن نودهشتیا

 تعداد صفحات : ۳۳۰

 خلاصه داستان :
می دونی عروسک جون وقتی دنیات به کوچیکی شهری شه که توش نگاهها همه آشنان اما قلبا نا آشنان …
وقتی رویاهات به طرز خنده آوری تو یه حجم سفید پیچیده و میون یه جمع سیاهپوش که چشم دیدنت رو ندارن به خاک سپرده می شه …
وقتی آخرش می فهمی همون رویاها فقط یه مشت کابوس بودن…
اونجاست که حس میکنی دیگه چیزی برای از دست دادن نداری و به آخر خط رسیدی اما…
من میخوام رو پاهام بمونم. فقط به خاطر تو عروسک جون …

برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید!

admin بازدید : 75 جمعه 27 تیر 1393 نظرات (0)

نام رمان : شب نیلوفری

نویسنده : رویا خسرونجدی

 

به تو میرسم از این شب نیلوفری

به تو میرسم از این راه خاکستری

به تو که خاطره هامو به همیشه می بری

فصل اول

ماکان چشمانش را تا اخرین حد گشود و با حالتی عصبی گفت:

تو دیوونه ای

-ولی این نظر شخصی توئه،هر کس اونو دیده خلاف حرف تو رو زده.

-تو میفهمی چی مگی ماهان؟

-معلومه که میفهمم برادر من. این شمایی که داری حرف منو به یه معمای پیچیده تبدیل می کنی. بابا جون من دارم دو کلمه حرف حساب می زنم. می گم…

-نمی خواد تکرار کنی. همون دفعه اول شنیدم چی گفتی.

-خب پس مشکل کجاست؟

-بگو مشکل کجا نیست. کاری که تو می خوای بکنی از سر تا پا اشکاله،مشکله،اصلاً نشدنیه.

-این قسمت قضیه مشکله منه و منم یه جوری حلش می کنم.

-ماهان گوش کن.

-نه ماکان جان، شما گوش کن.

-بفر مائید قربان ،سراپا گوشم.

admin بازدید : 28 جمعه 27 تیر 1393 نظرات (0)

نام رمان : آبی تر از عشق

نویسنده : پروانه شیخلو


 

مادر همانطور که دستانم را در دستش گرفته بود گفت:با خوندن این دفتر فقط خودتو آزار میدی چرا مرور خاطرات انقدر برات مهمه؟

همانطور که به دفتر خاطرات یاسی رنگم که در دست مادر بو دنگاه میکردم به یاد آوردم چقدر واهمه داشتم تا کسی نوشته های درون آنرا بخواند حال این دفتر دست مادرم بود و احتمالا و از تمام جزئیات آن باخبر….

مادر ادامه داد:پدرت شرط گذاشته بعد اینکه خوندن دفتر تمام شد برگردی خانه و بشی همون پریای سابق..قول میدی؟

با بغض به مادرم نگاه کردم و گفتم:مامان این دفتر مال منه که شما از من پنهانش کرده بودید حالا برای یرگردوندنش به من شرط تعیین میکنید این منصفانه نیست…هست؟

برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید!

صفحات دیگر

تعداد صفحات : 17

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما چه کتابی مطالعه میکنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 81
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 37
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 123
  • بازدید سال : 2,635
  • بازدید کلی : 68,749
  • کدهای اختصاصی
    برنامه های مورد نیاز